
این روزها مشاوره گرفتن و رفتن به روانشناس برای افرادی که با مشکلات روانی، احساسی، کاری یا خانوادگی روبهرو هستند، به امری رایج و عادی تبدیل شده است و بخشی روزمره از زندگی ما به حساب میآید اما داستان کوچینگ هنوز برای بسیاری از ما داستان نا آشنایی است که ابهامات زیادی در اطراف آن وجود دارد. کوچینگ اگرچه ریشههایی در روانشناسی و مشاوره دارد اما تمایزهای بارزی میان این رشته و رشتههای دیگر وجود دارد که شاید قسمت اعظم آن عبور از گذشته به نفع آینده و نقش تعیین کننده مراجع در فرآیند کوچینگ باشد. ما در این مقاله قصد داریم تفاوتهای میان کوچینگ و مشاوره را بیشتر به نمایش بگذاریم.
آیا میدانید تفاوتهای میان کوچینگ و مشاوره شامل چه مواردی میشوند؟
مطالعهای تازه که از سوی انجمن بینالمللی کوچها International Coach Federation صورت گرفته، حاکی از آن است که بسیاری از ما از این تفاوتها آگاهی چندانی نداریم. در بررسی که سال ۲۰۱۷ از سوی مطالعات بینالمللی آگاهی مشتری (Global Consumer Awareness Study) انجامشده، از شرکتکنندگان خواسته شده بود تا تعریف کوچینگ را از میان تعاریف راهنمایی گرفتن، مشاوره، رایزنی و آموزش انتخاب کنند.
30 درصد از ۲۷ هزار نفر مشارکتکننده، تعریف کوچینگ را درست و ۷۰ درصد تعریف آن را نادرست انتخاب کردند. مطابق با این مطالعه، «این بررسی حاکی از آن است با وجودی که بسیاری از مراجعهکنندگان درک روشنی از آنچه کوچینگ هست و نیست، دارند همچنان در بازار و در بین افرادی که فکر میکنند کوچینگ را میشناسند، برداشت درستی از کوچینگ و تفاوتهای میان کوچینگ و مشاوره وجود ندارد.»
مهمترین اشتباه در بین پاسخدهندگان چه بود؟ اینکه بیشتر افراد کوچینگ را با مشاوره گرفتن یکی فرض کرده بودند. ۲۶ درصد از پاسخدهندگان فکر میکردند که کوچینگ همان مشاوره یا راهنمایی گرفتن است؛ بنابراین برای از بین بردن ابهام در ادامه پنج روشی را خواهید خواند که کوچینگ را از مشاوره جدا و تفاوتهای میان کوچینگ و مشاوره را به وضوح به نمایش میگذارد:
استاد در چه موضوعی؟
یکی از تفاوتهای میان کوچینگ و مشاوره این است که در مشاوره گرفتن، استاد یا مشاور در برخی از موضوعات مانند کسب و کار یا ازدواج یا سایر موارد دیگر تخصص دارد. شاگرد نزد استاد میرود تا در زمینههایی که استاد موفق بوده، رشد کند. اینجا استاد به نوعی سرمشق است در حالی که کوچ، متخصص فرآیند کوچینگ است. مراجعه کننده نزد کوچ میرود تا فرآیند کوچینگ را در موضوع مورد علاقه خود به کار بگیرد؛ بنابراین کوچ، سرمشق نیست بلکه استاد به کارگیری فرآیند کوچینگ است.
تنظیم دستور کار بر اساس گفته چه کسی؟
در راهنمایی گرفتن، این استاد است که تصمیم میگیرد شاگرد باید چگونه رشد کند. او طرحی از موفقیت در ذهن خود دارد و بر اساس آن برنامهریزی میکند. شاگرد به دنبال پاسخ است «مرحله بعدی چیست؟» و استاد به او پاسخ میدهد. با این حال در کوچینگ، مراجعه کننده است که دستور کار را تنظیم میکند. کوچ سوال میکند «دوست داری به کجا برسی؟» و جلسه با دستورالعمل مراجعهکننده آغاز میشود. اگر مراجعه کننده نداند میخواهد به چه چیزی دست پیدا کند، کوچ سوال میپرسد تا بتواند آن را ترسیم کند. مراجعه کننده است که در فرآیند کوچینگ، دستورالعمل را تنظیم میکند.
یادگرفتن از چه طریقی؟
در تعلیم گرفتن شاگرد از استاد سوال میپرسد. به یاد داشته باشید که استاد سرمشقی است که همه پاسخها را دارد؛ حتی اگر گاه به گاه سوالهایی بپرسد، او همچنان خردمندی است که نقش او انتقال اطلاعات و تجربیات به شاگرد است بهگونهای که شاگرد آن ها را فرا بگیرد اما کوچینگ متفاوت است. نقش کوچ، پرسیدن سوال برای رسیدن به درک و بینشی است که مراجع را وادار کند از خودش یاد بگیرد. یادگیری در کوچینگ از دل سوالات قدرتمند کوچینگ به وجود میآید.
شبیه شدن به چه کسی؟
هدف راهنمایی گرفتن این است که شاگرد شبیه استاد شود. استاد در برخی زمینهها موفقیت به دست آورده است و میگوید: «بیشتر شبیه من شو». با این حال، هدف کوچینگ این است که مراجعه کننده بیشتر خودش شود. هدف کوچ کمک به مراجعه کننده برای دسترسی به تواناییهای بالقوه خودش است که بیشتر شبیه به خودش شود. کوچ به جای آن که بگوید «بیشتر به من شبیه شو» میگوید «بیشتر به خودت شبیه شو».
دعوت شدن به زندگی چه کسی؟
استاد شاگرد را در مسیر تعلیم و راهنمایی گرفتن به زندگی خود فرا میخواند. او درباره زندگی، روابط و کارهای خودش صحبت میکند و ممکن است حتی شاگرد را به دیدار خانوادهاش ببرد؛ اما در کوچینگ همه چیز متفاوت است؛ کوچ، مراجعهکننده را به زندگی خودش فرا میخواند. او به مراجع کمک میکند تا زندگی خودش را از زوایای دیگر ببیند و نقاط برتری خود را کشف کند. این زندگی خود مراجعه کننده است که مراجعه کننده به آن دعوت شده است.